پیشینه تحقیق ابعاد و تعاریف نابهنجار شخصیت (فصل دوم)
پیشینه تحقیق ابعاد و تعاریف نابهنجار شخصیت (فصل دوم) خرید ارزان مبانی نظری تحقیق ابعاد و تعاریف نابهنجار شخصیت (فصل دوم)-------
پیشینه تحقیق ابعاد و تعاریف نابهنجار شخصیت (فصل دوم)
فرمت فایل دانلودی:فرمت فایل اصلی: .docx
تعداد صفحات: 55
حجم فایل: 101
قیمت: 64000 تومان
بخشی از متن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 55 صفحه
قسمتی از متن Word (..docx) :
2-3- ابعاد نابهنجار شخصیتمفهوم شخصیتبا وجودی که اغلب روان شناسان قبول دارند که می توان مردم را بر حسب ویژگی های شخصیتی شان توصیف کرد اما نظریه پردازان همچنان به بحث در مورد تعداد ویژگی های اصلی سازنده شخصیت انسان ادامه می دهند. از آنجا که روانشناسی ادعا میکند یک علم تجربی است، ممکن است گمان رود که همه گزارههای نظری شخصیت شناس نتیجه تحقیق هستند؛ اما تحقیق یا اکتشافی است یا تاییدی، البته مهم است که تاکید کنیم بر اینکه نظریههای شخصیت، منحصرا یا حتی اولا و با لذات بر معرفت تجربی مبتنی نیستند؛ زیرا معرفت تجربیای که در دسترس شخصیتشناس است، هنگامی که در کنار غنا و پیچیدگی انسانها و زندگی هایشان گذاشته شود، کافی نیست، و گاهی به قدری متعصبانه است که باید به صورتی جدی کلیتش محدود شود(کاویانی،1386). به طور جدی تردیدی ندارد که شخصیت وجود دارد، در واقع ما به طور روزمره، شخصیت خود و دیگران را در فعالیتها و تصمیمهای روزانه به حساب میآوریم؛ اما هنگامی که سعی میکنیم ماهیت شخصیت را به صورتی دقیق مشخص کنیم، ظاهرا همین شخصیت از مقابل چشم ما محو میشود، و ما را ناکام و متزلزل وا مینهد. توضیح شخصیت هم مشکل است؛ زیرا با اینکه شخصیت، ملموس ترین و انسانی ترین چیز در پیرامون ماست؛ اما نمیتوانیم از طریق مطالعه موجودات زیستی دون پایهتر از انسان، فهم چندانی در مورد شخصیت به دست آوریم، و توانایی ما برای مشاهده دقیق انسانهای دیگر نیز محدود است، از این جهت که تمام مشاهدات ما باید از صافی شخصیت های خودمان عبور کند؛ لذا بهتر است صعوبت کار را بپذیریم و درست در آن غوطهور شویم(خرمایی،1385). برای فهم شخصیت میتوانیم با مرور بر تعاریف موجود شخصیت شروع کنیم؛ اما به نظر می رسد از این روش مطلب کمی به دست میآوریم؛ زیرا تعاریف بیشماری در کار است که هر یک از آنها کاملا مفصل و پیچیده است. صاحب نظران حوزه شخصیت و روان شناسی از کلمۀ شخصیت تعریف های گوناگونی ارائه داده اند. از نظر ریشه ای، گفته شده است که کلمۀ شخصیت که معادل کلمه Personality انگلیسی است درحقیقت از ریشه لاتین Persona گرفته شده که به معنی نقاب یا ماسکی بود که در یونان و روم قدیم بازیگران تئاتر بر چهره می گذاشتند. این تعبیر تلویحا اشاره بر این مطلب دارد که شخصیت هرکس ماسکی است که او بر چهره خود می زند تا وجه تمیز او از دیگران باشد(مظاهری و همکاران،1389).ماهیت شخصیت انسانیکی از جنبه های با اهمیت در روانشناسی شخصیت که در نظریه های شخصیت منعکس شده است برداشت یا تصوری است که از ماهیت انسان و شخصیت او» ارائه شده است یا می شود. این سوال ها با ویژگی اصلی انسان ارتباط دارد و همه مردم (شاعر، هنرمند، فیلسوف، تاجر، فروشنده و …) همواره به این سوال ها پاسخ می دهند؛ بطوری که می توانیم بازتاب همه جانبه آنها را در کتاب ها، تابلوهای نقاشی، و در رفتار و گفتارشان ببینیم که روانشناسی شخصیت و نظریه پردازان این حوزه نیز از آن مستثنی نیستند(بهرامی، پور نقاش و تهرانی،1389). اکنون گزارهای راجع به ماهیت کلی شخصیت بیان می کنیم که بر حسب انواع اموری که شخصیت شناسان انجام میدهند معنیدار باشد: شخصیت عبارتست از مجموعه ثابتی از خصلت ها و گرایش هایی که آن دسته از وجوه اشتراک و تفاوت های رفتار روانشناختی افراد (افکار، احساسات و اعمال) را تعیین میکند که استمرار زمانی دارند و ممکن نیست بسادگی آنها را به عنوان نتیجه اختصاصی فشارهای اجتماعی و زیست شناختی موقتی فهم کنیم(بریری،1383).تنها بخشی از این گزاره که ممکن است نیازمند توضیح باشد، گرایش ها و خصلت هاست. گرایش ها عبارتند از: فرآیندهایی که جهتگیری در افکار، احساسات و اعمال را معین میکنند؛ و خصلت ها عبارتند از: ساختارهای ثابت شخصیت که نه برای حرکت به سوی اهداف یا تحقق کارکردها، بلکه برای تبیین واقعیت و محتوای اهداف یا مقتضیات بهکار میروند. خصلت ها همچنین برای تبیین افکار، احساسات و اعمالی که علیالظاهر بیش از آنکه جهتدار باشند، در طبیعت تکرار میشوند، به کار میروند. نمونهای از یک گرایش میتواند تلاش برای وصول به کمال در زندگی باشد، درحالی که خصلت های مرتبط آرمانهاییاند، مثل زیبایی یا بزرگواری که کمال را معین میکنند (جان ، 2001؛ نجاریان، 1386).هسته و پوسته شخصیتتمایزی اساسی میان هسته و پوسته شخصیت در نظریههای شخصیت متعارف این است که دو نوع گزاره بیان میکنند که در اینجا به اختصار به توضیح گزاره نوع اول بسنده می کنیم:نوع اول: ناظر است به آنچه که هسته شخصیت نام دارد. این نوع، اموری را که مشترک میان همه انسانهاست تصویر میکند و اوصاف ذاتی انسانها را برملا میسازد، این ویژگیهای مشترک در روند زندگی تغییر نمیکنند و تاثیر گسترده نافذی بر رفتار اعمال میکنند. امّا نظریه پردازان همچنین تمایل دارند که گزارههایی درباب اوصاف ملموس تر شخصیت که به آسانی در رفتار مشاهده میشوند، بیان کنند. این اوصاف را پوسته شخصیت مینامیم(جعفرنژاد و همکاران،1389). اینها عموما اکتسابی اند، نه فطری، و هر یک تاثیر نسبتا محدودی بر رفتار دارند. نظریه پردازان آنها را عمدتا برای تبیین تفاوت های میان افراد بکار میبرند. در نظریه پردازی هستهای، شخصیت شناس گزارهای اصلی درباره جهتیابی، هدف و کارکرد کلی زندگی انسان بیان میکند. این گزاره به شکل اصل موضوع گرفتن یک یا شاید دو گرایش هسته ای است، مانند این فرض که هر رفتار متشکل از کوششی برای به فعلیت رساندن استعدادهای ذاتی شخص است. نظریه پردازای هسته ای «خصلت های هستهای» یا ساختارهای شخصیتی را نیز که در گرایش هسته ای است در بردارد. در مورد گرایش به فعلیت رساندن، خصلت های هستهای آن را میتوان بالقوگی های فطری مانند غریزه جنسی یا پرخاشگری دانست(رحیمی،1392).یکی از شیوه هایی که در سطح پوسته شخصیت، نظریه پرداز گزاره ای بیان میکند، این است که تعدادی از خصلتهای پوسته ای را که صرفا با بخشی از رفتار مرتبط اند، اصل موضوع قرار دهد. برای مثال: نیاز به موفقیت، خصلتی پوستهای است که صرفا ناظر است به رفتار رقابت طلبانه در زمینهای که امکان موفقیت و شکست در آن هست. کارکرد خصلت های پوستهای این است که فهم تفاوت های میان افراد را ممکن میسازد. نظریه پردازان در تعداد خصلت های پوسته ای که به عنوان اصل موضوع فرض میکنند با یکدیگر اختلاف نظر دارند، هرچه تعداد آنها بیشتر باشد توجه بیشتری به تفاوت های خردی نشان داده میشود(بریری،1383).